کد مطلب:163239 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

آفات جمع
در جمع دینی و جامعه ی دینی به خاطر رفعت اهداف كه بیشتر از امن و رفاه و رهایی و بالاتر از عدالت و آزادی و عرفان را می طلبد،

و به خاطر امكان انتخاب شكر و كفر، كه هدایت و آزادی و نجدین را می طلبد،

و به خاطر هجوم وساوس و ظهور أمنیه ها و آرزوها،

و به خاطر نقطه ضعف ها از جلوه های دنیا و هوس های دل و حرف های مردم، مشكلات و آسیب ها زیادتر است و تجمع در معرض گسستگی بیشتر است.چون فتنه ها و بدعت ها و انحراف ها و تعارض ها به خاطر آزادی انتخاب دیرتر مهار می شود كه حذف و حبس و قتل و ترور مطرح نیست.باید با مقبل به مدبر روی آورد و چه بسا در این برخورد منافع و هوس ها و ترس ها تأثیر بگذارد.چون حتی آن ها كه از یزید روی برگردانده اند به حسین علیه السلام و یا علی بن الحسین علیه السلام روی نمی آورند، كه زید و مصعب و مختار برای آن ها آسان تر هستند و با منافع و نفسانیت آن ها هماهنگ تر هستند.

این جمع دینی، بر اساس معرفت و محبت و خدمت و اخوت و اصلاح و احسان شكل می گیرد و همین، اساس سنگین و سختی است.

و همین جمع به خاطر ارزش ها و رفعتش با هجوم شیطان و هوس های نفس


درگیر است و نزع و نزاع را به دنبال می آورد.

و همین است كه در قول و فعل و حالت ها باید دقیق بود كه؛ «قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم...». [1] .

«یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء». [2] .

«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا...» [3] .

در این جمع نزغ و نزاع و عداوت و بغضاء و شایعه و افك و تهدید، دامن می گسترد و زودتر شعله ور می شود و همین است كه مفضل در برابر اختلاف ارث میان داماد و برادر زن اقدام می كند و غرامت می پردازد و همین است كه سید القوم خادمهم [4] می شود و همین است كه تكلیف به تزاور و لقاء و اجتماع می شود.در روایت صفوان جمال از حضرت صادق علیه السلام آمده كه فرمود هر گاه سه نفر از مؤمنین در كنار برادر خود جمع شوند، برادری كه از شرش ایمن باشند و از درگیری هایش نترسند و به امكاناتش امید داشته باشند، با این شرایط هنگامی كه نزد هم جمع شوند، اگر خدا را بخوانند، جوابشان می دهد و اگر بخواهند به آن ها می بخشد و اگر بیشتر بخواهند، زیادت می دهد و اگر ساكت بشوند، او خود شروع می كند و آغاز می نماید. [5] .

باز معتب روایت می كند كه امام صادق علیه السلام به داود بن سرحان می فرمود: به دوستان من سلام برسان. به راستی می گویم، رحمت خدا بر عبدی كه با دیگران


جمع شود و از امر ما بگوید، پس نفر سوم این دو فرشته ای است كه برای این هر دو استغفار می نماید.هرگاه كه جمع شدید به ذكر و یادآوری مشغول باشید كه در جمع شما و مذاكره ی شما، احیای امر ماست و پس از ما در رتبه و درجه ی آن كسی است كه بیاد امر ما باشد و به یادآوری ما بازگردد. [6] .

در این روایات پس از زیارت و لقاء كه میان دو نفر اتفاق می افتد به تجمع و اجتماعی اشاره می كند كه چهار نفر و كمتر و بیشتر را در هر جمعی به ذكر و یادآوری و احیای امر می خواند و راستی كه این گونه اجتماع به این نتایج می تواند برسد وگرنه بارهای سنگین بر جمع های سست و پراكنده، قراری نخواهد گرفت و به مقصدی نخواهد رسید.

سر این همه تأكید بر تربیت هسته های اولیه جامعه ی دینی كه قصد ذكر و احیای امر دارد، و به حكم و حكومت معصوم می اندیشد، در همین رفعت اهداف و زمینه ی آزادی و سختی انتخاب و هجوم وساوس و آرزوها و زنده شدن شبهه ها و فتنه ها و بدعت ها و انحراف ها و تعارض ها است.

ساختمان های سنگین به پایه های محكم نیاز دارند و در برابر زلزله های سنگین كه رسول و مؤمنین را به طلب و جست و جو وا می دارد، استقامتی بیشتر ضرورت دارد و این همه به علم و ذكر و زیارت و لقاء و اجتماع و ارتباط وثیق نیاز دارد.بدون این همه تا این همه نمی توان رفت و به آن همه نمی توان رسید.

این راه عارفانه، عاشقانه، نه، مستانه ی مستانه باید رفت كه حتی معرفت و


عشق برای این راه سخت، مركب راهواری نیستند، كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكل ها...

این راه، مستی و بی خودی می خواهد تا با پای بلاء بشتابی.پس از آن كه دل و دیده و عشق و معرفت را به طوفان بلا سپردی، از در هم ریخت بنیادها نهراسی.



ما كه دادیم دل و دیده به طوفان بلاء

سیل غم گو تو بیا خانه ز بنیاد ببر



امشب، شب تاسوعاست و مرسوم یاد ابوالفضل است...

ابوالفضل، عاشق حسین، فدای حسین، انیس حسین و جلیس حسین علیه السلام است.

بارها در روز عاشورا آمد و اجازه رفتن خواست.كه «لقد ضاق صدری و سئمت من الحیاة»؛ [7] سینه ام تنگ است از زندگی ملول گشته ام... از زندگی خسته ام.حضرت هر بار فرمود؛ «انت صاحب لوائی»؛ [8] تو پرچمدار من هستی.

تا آنكه همه ی سروها ازپای افتادند و همه ی پروانه ها سوختند جز ابوالفضل و حسین علیه السلام باقی نماندند.با داغ دل اهل حرم و محاصره ی تمامی اهل بیت...

این بار ابوالفضل اذن خواستند و حسین علیه السلام فرمود: كه آب بیاور.حرارت و عطش بر تمامی اهل حرم اثر گذاشته بود.

ابوالفضل آمد، به كنار شریعه رسید و با مشك پر و لب تشنه بازگشت... با


خودش می فرمود و می خواند و این رجز او بود... از مرگ نمی ترسم.هنگامی كه مگر نعره بكشد از مرگ نمی ترسم تا بدنم در میان شمشیرها پنهان شود.جانم فدای فرزند مصطفی... من سقای خیمه ها هستم...

آمد و آمد تا آن جا كه متحیر ایستاد.با دست بریده و سر شكافته و تیری بر چشم و تیری بر مشك.

امام صادق علیه السلام فرمود؛ «كان عمنا العباس بن علی علیه السلام نافذ البصیرة، صلب الایمان، جاهد مع اخیه الحسین علیه السلام و ابلی بلاء حسنا و مضی شهیدا». [9] .

و نیز فرمودند:

«... و اشهد انك قد بالغت فی النصیحة و اعطیت غایة المهجود... اشهد انك لم تهن و لم تنكل و انك مضیت علی بصیرة من امرك، مقتدیا بالصالحین و متبعا للنبیین». [10] .





[1] اسراء، 53.

[2] مائده، 91.

[3] نور، 19.

[4] بحارالانوار، ج 76، ص 273، ح 31.

[5] كافي، ج 2، ص 184، ح 14، باب 346.

[6] مستدرك، ج 8، باب 9، ص 329.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[9] سخنان حسين بن علي عليه السلام، محمد صادق نجمي، ص 373 و ص 374.

[10] سخنان حسين بن علي عليه السلام، محمد صادق نجمي، ص 373 و ص 374.